خسته ام از بودن و نبودن :(

ساخت وبلاگ

خواستم داد شوم گرچه لبم دوختست

  خودم و جدم و جــد پدرم ســوختـست

   خواستم جیغ شوم گریه بی شرط شوم

خواستم از همه مرحله هــا پرت شـــوم

کسی از گوشی مشغول به من میخندید

اخر مرحله شد غول به من میخندید

یک نفر از وسط کوچه صدا کرد مرا

بازی مسخره ای بود رهــا کرد مرا

با خودم با همه با ترس تو مخلوط شدم 

شوت بودم که به بازی بدی شوت شدم

آنچه میرفت و نمیرفت فرو من بودم

حافظ  این همه اسرار مگو من بودم

آهنگ خسته با صدای امیر عظیمی

از تحمل که گذشتم به تحمل خوردم

دردم این بود که از یار خودی گل خوردم

حرفی از عقل  بداندیش به یک مست زدند  

باختم آخر بازی همگی دست زدند

وبلاگ شخصی ...
ما را در سایت وبلاگ شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fattah009o بازدید : 209 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 17:39