من اینروزا یکم گیجم :)

ساخت وبلاگ

باز هجوم افکار و هجوم تهدیدات گذر زمان مثل یه پتکی میزنه به سرم میگه کجای زندگیتی باز که عقب افتادی باز شروع کردی فکر کردن به اینده چقدر ترسناکه ترسناکتر از جهنم ساختگی یا واقعی خیلیا ترسی از جنس نرسیدن اما سوالی پیش میاد مگه تا الان نرسیدی با یکم تفکر میگی چرا رسیدم اما ..... اما ...... اما من از اینده ای میترسم که ارزوهام انقدر بزرگ بشن که نتونم حتی وصفشون کنم باز میگم مگه قرار نبود در حد توانت ارزو کنی واینبار جواب میدم مگه تا الان تمام کارایی که کردم در توانم بوده ؟ زندگی سخت گذشته ای تاریکتر از مرگ و حال رسیدن به باریکه نوری که تلاش میکنم برسونمش به یه اشیانه پرنور و گرم اما باز افکار اذیت میکنن تمام ذهنمو بازی میگرین و هی سوال میکنن 

....................................................................

بهار از لای انگشتات داره می وزه تو دنیام

تو از وقتی که خندیدی جهان افتاده تو دستام

میشه دیوارای بین تو و دنیامو بردارم

من از کوچه های این شهر جونیمو طلبکارم 

من اینروزا یکم گیجم نه احساسی نه رویایی

فقط من موندمو زخمام عذابم میده تنهایی

وبلاگ شخصی ...
ما را در سایت وبلاگ شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fattah009o بازدید : 202 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 17:39